سرچشمه گناه
گناه از کجا میآید؟ در جواب این سؤال بحثها و گفتگوهای زیادی به میان آمده است که گناه چگونه داخل این جهان گردید؟ این پرسشی است که مردم نمودهاند: «آیا مسؤولیت گناه متوجه خداست؟ آیا گناهکار شیطان است؟ آیا آدم مسؤولیت دارد که بار گناه را بر دوش بشر فرود آورده است؟» در پیرامون این مسایل چه بحثهای بی ثمری که به میان آمده و چه گفتگوهایی که شده است! عیسی هیچگاه این مسایل را مورد نظر و مطالعه قرار نداد. وی این مسایل را برای فلاسفه باز گذاشت تا در پیرامون آن اندیشه نمایند. آنچه که وی به ما فرموده عبارت است از سرچشمه آنی گناه. وی در آیه های که در صدر این فصل ذکر شده میفرماید که گناه از قلب انسان سرچشمه میگیرد، زیرا که از درون دل انسان صادرمیشودخیالات بد و زنا و فسق و قتل و دزدی و طمع وشهوت پرستی و چشم بد و کفر و غرور و جهالت. تمامی این چیزهای بد از درون صادر میشود و آدم را ناپاک میگرداند (مرقس7: 21- 23).
یهودیان بر عیسی خرده میگرفتند، زیرا که شاگردانش قبل از غذا خوردن دستهای خود را نمی شستند و میگفتند ممکن است پیش از غذا خوردن بدون اینکه خودشان بدانند دستشان به چیز ناپاکی خورده است و بنابراین غذایشان نجس میشود، ولی عیسی این خرده گیریها را با یکی از تعلیمات بزرگ خود پاسخ گفت و فرمود: «هیچ چیز نیست که از بیرون آدم داخل او گشته بتواند او را نجس سازد، بلکه آنچه از درونش صادر شود آن است که آدم را ناپاک میسازد، زیرا که از درون انسان صادر میشود» (مرقس 7: 15- 21). یکی از بزرگترین اعمال خدا آن است که بنی نوع بشر را با نیروی اراده خلق فرمود؛ یعنی نیرویی که میتواند خوبی یا بدی را برگزیند. در هر مورد که این قوه را
به کار بریم و به جای خیر و نیکی، بدی را انتخاب نماییم از همانجا گناه ناشی میشود (یعقوب 1: 13- 15).
به عبارت دیگر باید گفت امیال غلط و بد منتهی به انتخاب بدی و شرارت میگردد و انتخاب بدی منتهی به گناه میشود. انتخاب غلط از آن رو صورت پذیر میشود که عیب و نقص در قلوب ما وجود دارد. عیسی موضوع را با این مثل توضیح میدهد که میفرماید: «درخت نیکو میوه نیکو میآورد و درخت بد میوه بد» (متی 7: 17). به یاد میآورم درخت سیبی را که در باغچه خانه ما در زمان کودکی من روئیده بود. هر سال که میگذشت ثمره این درخت مانند سال پیش تلخ بود و هیچگاه این درخت سیب شیرین یا ترش بار نیاورد، بلکه همیشه سیبهای آن درخت تلخ بود تا اینکه بالاخره آن را از بیخ بریدیم! چرا این درخت هر سال مرتبا میوه تلخ بار میآورد؟ زیرا در خود درخت ماده تلخی وجود داشت و تلخی از درون آن بیرون میآمد. درمورد گناه هم همین طور است. گناه دشمنی نیست که از خارج انسان را در معرض تاخت و تاز قرار دهد، بلکه چیزی است که از درون تراوش میکند، زیرا خود قلب، بد و شریر است. هنگامی که آلمان نروژ را در زیر سلطه و اقتدار خود درآورد دنیا از سرعت و سهولت این فتح و غلبه دچار اعجاب و شگفتی گردید، ولی بعدها علت آن واضح و روشن شد. خیانت و ناراستی در داخل نروژ بود که منتهی به تسخیر سریع آن گردید. بنابراین آنچه ما را به انتخاب بدی میکشاند و منجر به گناه میگردد، همانا امیال بد و ناشایست در درون قلبهای ماست.گناه و گناهان
به کار بریم و به جای خیر و نیکی، بدی را انتخاب نماییم از همانجا گناه ناشی میشود (یعقوب 1: 13- 15).
به عبارت دیگر باید گفت امیال غلط و بد منتهی به انتخاب بدی و شرارت میگردد و انتخاب بدی منتهی به گناه میشود. انتخاب غلط از آن رو صورت پذیر میشود که عیب و نقص در قلوب ما وجود دارد. عیسی موضوع را با این مثل توضیح میدهد که میفرماید: «درخت نیکو میوه نیکو میآورد و درخت بد میوه بد» (متی 7: 17). به یاد میآورم درخت سیبی را که در باغچه خانه ما در زمان کودکی من روئیده بود. هر سال که میگذشت ثمره این درخت مانند سال پیش تلخ بود و هیچگاه این درخت سیب شیرین یا ترش بار نیاورد، بلکه همیشه سیبهای آن درخت تلخ بود تا اینکه بالاخره آن را از بیخ بریدیم! چرا این درخت هر سال مرتبا میوه تلخ بار میآورد؟ زیرا در خود درخت ماده تلخی وجود داشت و تلخی از درون آن بیرون میآمد. درمورد گناه هم همین طور است. گناه دشمنی نیست که از خارج انسان را در معرض تاخت و تاز قرار دهد، بلکه چیزی است که از درون تراوش میکند، زیرا خود قلب، بد و شریر است. هنگامی که آلمان نروژ را در زیر سلطه و اقتدار خود درآورد دنیا از سرعت و سهولت این فتح و غلبه دچار اعجاب و شگفتی گردید، ولی بعدها علت آن واضح و روشن شد. خیانت و ناراستی در داخل نروژ بود که منتهی به تسخیر سریع آن گردید. بنابراین آنچه ما را به انتخاب بدی میکشاند و منجر به گناه میگردد، همانا امیال بد و ناشایست در درون قلبهای ماست.گناه و گناهان
اینک باید توجه کرد که فکر گناه منجر به گناهان مخصوص میگردد! قبلا گفته شد که گناه؛ یعنی فقدان هماهنگی با خدا و مخالفت با اراده خدا، گژی و ناراستی مطلوبهای ما در زندگی و غلط بودن تمایلات ما. همین کژی و ناراستی قلب ماست و این تمایلات غلط است که منجر به گناهان بخصوصی میگردد. در آیات مندرجه در صدر این فصل، عیسی دوازده فقره از این گناهان را ذکر میکند از قبیل: «خیالات بد، زنا، فسق، قتل، دزدی، طمع، خباثت، مکر،شهوت پرستی، چشم بد، کفر و غرور» (مرقس 7: 21- 22).
اول، قلب ناپاک وجود دارد! قبل از آن از قلب، افکار ناپاک خارج میگردد و پس از آن، این افکار منجر به اعمال شرارت آمیز میگردد! این است تعالیم عیسی. ما اعمال شرارتآ میز را میبینیم از قبیل: قتل، زنا، دزدی و به این اندیشه میافتیم که چقدر بد و ناپاک میباشد، ولی عیسی به ما تعلیم میدهد که این اعمال شریرانه از افکار بد و خیال بد سرچشمه میگیرد و اعمال و افکار در اصل و جوهر خود یکی هستند. «شنیدهاید که به اولین گفته شده است قتل مکن و هر که قتل کند سزاوار حکم است؟ لیکن من به شما میگویم هر که به برادر خود بیسبب خشم گیرد،مستوجب حکم باشد» (متی 5: 21 و 22).
عیسی میفرماید که نه تنها قتل گناهی بزرگ است، بلکه احساس غضب و تنفر که باعث تولید عمل قتل میشود به خودی خود گناه است. هیچ انسانی اول به وجود نیامده تا اینکه قتل کند و قاتل باشد. ابتدا شخص نسبت به یک نفر خشمگین میشود و احساس خشم منجر به تنفر و انزجار میگردد. شخص این احساسات را در درون خود می پروراند تا اینکه حس انتقامجویی در دل او تولید میشود، آنگاه به وسیله قتل و آدمکشی انتقام میگیرد. نفرت و آدمکشی در اصل یکی هستند، همانطور که تخم و نبات در ذات و جوهر وحدت دارند. «شنیدهاید که به اولین گفته شده است زنا مکن؟ لیکن من به شما میگویم هر کس به زنی نظر شهوت اندازد، همان دم در دل خود با او زنا کرده است» (متی
27:5و28).
عیسی میفرماید که زنا و شهوت در اصل یکی هستند. هیچ آدمی در آغاز کار خود برای زانی بودن مهیا نشده است، بلکه اول افکار ناپسند و هوای نفسانی بر او هجوم آورده است. این افکار و هوسها در درون دل او پرورده شده و بالاخره منجر به عمل زنا گردیده است. به همان نحو، حسادت سرانجام به دزدی و همچنین غرور بالاخره به خودنمایی منجر میشود، چون افکار و تمایلات و اعمال در اصل و جوهر یکی هستند، پس امیال غلط و تمایلات شرارتآمیز و سپس عمل گناه نتیجه آنهاست. این است شجره نامه گناه! مادام که قلب شخصی کژ و ناراست و شرور باشد، اعمال او نیز همه گژ و شرارتآمیز است. از اینرو اگر همانگونه که خدا ما را میبیند ما خود را ببینیم، نباید فقط ناظر و مراقب
اعمال بیرونی و ظاهری خود باشیم، بلکه باید به همان اندازه به اعماق قلوب خود توجه کنیم.
No comments:
Post a Comment