Tuesday, 6 May 2014

معنى گناه



معنى گناه



«زیرا که از درون دل انسان صادر میشود خیالات بد، زنا، قتل، دزدی، طمع، خباثت، مکر و 
شهوت پرستی و چشم بد، کفر و غرور و جهالت. تمامی این چیزهای بد از درون صادر میشود و آدم را ناپاک میگرداند» (مرقس 7: 21- 23).
در این عمر کوتاهی که ما داریم بین مسایلی که با آنها مواجه میشویم، هیچ مسأله ای نیست که از مسأله گناه مهمتر باشد. علت این اهمیت همانا شیوع عالمگیر آن و مظاهر مختلف و گوناگون آن و وخامت مخرب آن و نفوذ استواری است که پیوسته در ما دارد. بحث کردن در پیرامون گناه یک بحث ناخوشایندی است و همه میل داریم که از این مبحث درگذریم و آن را نادیده بگیریم. با وجود این از نظر اهمیت حیاتی که دارد باید با آن مقابله کنیم و رو به رو شویم. گناه چیست و نتایج آن کدام است؟ آیا برای انسان امکانپذیر است که از قید اسارت گناه برهد و بر آن غلبه جوید و پیروز شود؟ اگر چنین باشد این کار چگونه امکانپذیر است و علاج آن چیست؟ این کتاب برای همین نوشته
شده که به این پرسشها پاسخ دهد.

 
گناه چیست

بهتر است مطلب را با این سؤال شروع کنیم که گناه چیست؟ برای گناه تعبیرات و کلمات مختلفی وجود دارد. خطا، اشتباه، تخلف، تبهکاری و هر یک از اینها مفهوم بخصوصی دارد. اگر از یک دسته مردم درخواست کنیم که معنی گناه را توضیح دهند باید منتظر توضیحات و جوابهای مختلفی باشیم. یکی خواهد گفت گناه یعنی ارتکاب کار بد و دیگری میگوید گناه یعنی سرکشی از احکام وجدان، سومی میگوید یعنی شکستن شرایع الهی و آن دیگری سرکشی علیه خدا. تمام اینها توضیحات و تعریفهای خوبی هست. کلمهای که به زبان اصلی یونانی در کتاب عهد جدید به کار رفته معنیش این است: «نزدن به هدف.» این تعبیر، تیراندازی را مینمایاند که میخواهد نشانهای بگیرد، ولی تیر او به جای اینکه به نشانه بخورد به بالا یا پایین یا راست و یا چپ آن اصابت میکند. در زبان فارسی ما برای بیان این
حالت، عبارت «خطا رفتن» را به کار میبریم. بنابراین خطا تعبیر دیگری است برای گناه.
یکی از افسانه های تاریخ سویس عبارت است از داستان ویلیام تل، یکی از قهرمانانی که در فن تیراندازی سرآمد همه محسوب میشد. در آن زمان در یکی از ایالات آن کشور یک حکمران خارجی حکومت میکرد که مردی بود متعدی و حاکمی ظالم. وی از مردم آن ایالت خواهان تسلیم و اطاعت محض بود و حتی در این قسمت به قدری افراط کرد که کلاهی را بر سر منارهای در وسط شهر التدروف قرار داد و به مردم امر کرد که هنگام عبور در مقابل آن تعظیم کنند، ولی ویلیام تل از انجام این امر سر باز زد. حاکم چون از مهارت تیراندازی او آگاهی داشت، وی را احضار کرد و امر کرد تا تیر و کمان خود و همچنین پسر خود را که کودکی خردسال بود با خود بیاورد. آنگاه بچه را چند قدم دور ازپدرنگاه داشت وسیبی برسراوگذاشت وبه پدرامرکردکه سیب راباتیربزندو اگر تیربه سیب اصابت نکند، حیات تل در خطر مرگ باشد. پدر با زحمت و اندوه فراوان سیب را بر روی سر پسر خود نشانه گرفت و با تیر آن را از وسط به دو نیم کرد، اما اگر تیر به خطا میرفت حیات پدر قطع و اعدام میگردید و اگر اندکی پایینتر میخوردپسر کشته میشد، ولی با اصابت تیر به هدف هم پدر و هم پسر هر دو نجات یافتند.
در عالم روحانی هم ما هدفهایی داریم که باید آنها را نشانه کنیم و وظایفی داریم که باید انجام دهیم. مدارج اخلاقی داریم که باید به آنها برسیم و کمال مطلوبهایی داریم که باید آنها را تحصیل کنیم. رفتار ما به منزله همان تیر است که اگر این تیر به هدف اصابت ننماید پس ما مرتکب گناه میشویم. در حقیقت گناه عبارت است از «خطا رفتن نشانه.» در این ایام و جنگهای نوین که توپها میتوانند تا مسافت چندین فرسخ گلوله های خیلی بزرگ و سنگین و مهیب پرتاب کنند، دقت در نشانه گیری دارای اهمیت میباشد. ممکن است معنی و نتیجه آن قضاوت بین فتح و ظفر یا شکست باشد. وقتی که یک تیر به هدف اصلی اصابت نکند، مفهوم آن چیست؟ نشانه گیری توپ، کج و معوج و نادرست میباشد. به همین نحو گناه ناراستی و نادرستی در زندگی ما باعث میشود که اعمال ما از خطی که صحیح ودرست است منحرف گردد.
هدفهایی که ما در زندگی روحانی نشانه گیری مینماییم کدام است؟ بعضی جواب خواهند داد: «شریعت الهی.»
دیگران میگویند: «تعلیمات مسیح.» باز دیگران، پیروی احکام وجدان. هر چه باشد منشأ و سرچشمه همه خداست. فکری که درباره گناه میکنیم وابسته به آن است که درباره خدا چه نظری داریم. اگر خدا را وجودی منتقم بدانیم پس به این نتیجه میرسیم که انتقامجویی گناه نیست. اگر عقیده ما این باشد که خدا بعضی از مردم را گمراه میسازد پس خدعه و فریب هم گناه نیست. اگر فکر و عقیده ما این باشد که خدا کسانی را که او را دوست دارند محبت مینماید و از کسانی که او را نفرت میدارند، متنفر است پس همین روش سرمشق و نمونهای برای ما خواهد بود. اگر از طرف دیگر معتقد باشیم که خدا به تمام مردم محبت میورزد حتی کسانی را که از او نفرت میکنند و از او سرپیچی میکنند، پس همین روش، مطلوب ما خواهد بود. خلاصه آنکه هدف ما اخلاق و مشخصات الهی است. آنچه برخلاف آن باشد همان گناه است. گناه عبارت است از نداشتن هماهنگی با خدا. من نمیدانم عقیده و نظر شما درباره خدا چیست و چگونه است، ولی آنچه را که خود درباره اخلاق و صفات خدا عقیده دارم در فصلهای آینده برای شما شرح خواهم داد، ولی مفهومی که ما از اخلاق خدا درک میکنیم هر چه باشد کمال مطلوب ما و هدف ما همان است. اگر از وصول به آن کمال مطلوب و هدف قصور بورزیم، گناه کردهایم. بنابراین گناه؛ یعنی نداشتن هماهنگی با خدا، سرپیچی ازاو و مخالفت با اراده اوست.

No comments:

Post a Comment