Sunday, 27 October 2013

معجزات پطرس



معجزات پطرس


Photo: ‎اعمال رسولان  باب ۹

 معجزات پطرس
 ۳۲ اما پطرس‌ در همه‌ نواحی‌ گشته‌، نزد مقدسین‌ ساکن شده‌ نیز فرود آمد.  ۳۳ و در آنجا شخصی‌ اینیاس‌ نام‌ یافت‌ که‌ مدت‌ هشت‌ سال‌ از مرض‌ فالج‌ بر تخت‌ خوابیده‌ بود.  ۳۴ پطرس‌ وی‌ را گفت‌: “ای‌ اینیاس‌، عیسی‌ مسیح‌ تو را شفا می‌دهد. برخیز و بستر خود را برچین‌ که‌ او در ساعت‌ برخاست‌.”  ۳۵ و جمیع‌ سکنه‌ لده‌ و سارون‌ او را دیده‌، به‌سوی‌ خداوند بازگشت‌ کردند.  ۳۶ و در یافا، تلمیذه‌ای‌ طابیتا نام‌ بود که‌ معنی‌ آن‌ غزال‌ است‌. وی‌ از اعمال‌ صالحه‌ و صدقاتی‌ که‌ می‌کرد، پر بود.  ۳۷ از قضا در آن‌ ایام‌ او بیمار شده‌، بمرد و او را غسل‌ داده‌، در بالاخانه‌ای‌ گذاردند.  ۳۸ و چونکه‌ لده‌ نزدیک‌ به‌ یافا بود و شاگردان‌ شنیدند که‌ پطرس‌ در آنجا است‌، دو نفر نزد او فرستاده‌، خواهش‌ کردند که‌ “در آمدن‌ نزد ما درنگ‌ نکنی‌.”  ۳۹ آنگاه‌ پطرس‌ برخاسته‌، با ایشان‌ آمد و چون‌ رسید او را بدان‌ بالاخانه‌ بردند و همه‌ بیوه‌زنان‌ گریه‌کنان‌ حاضر بودند و پیراهنها و جامه‌هایی‌ که‌ غزال‌ وقتی‌ که‌ با ایشان‌ بود دوخته‌ بود، به‌ وی‌ نشان‌ می‌دادند.  ۴۰ اما پطرس‌ همه‌ را بیرون‌ کرده‌، زانو زد و دعا کرده‌، به‌سوی‌ بدن‌ توجه‌ کرد و گفت‌: “ای‌ طابیتا، برخیز!” که‌ در ساعت‌ چشمان‌ خود را باز کرد و پطرس‌ را دیده‌، بنشست‌.  ۴۱ پس‌ دست‌ او را گرفته‌، برخیزانیدش‌ و مقدسان‌ و بیوه‌زنان‌ را خوانده‌، او را بدیشان‌ زنده‌ سپرد.  ۴۲ چون‌ این‌ مقدمه‌ در تمامی‌ یافا شهرت‌ یافت‌، بسیاری‌ به‌ خداوند ایمان‌ آوردند.  ۴۳ و در یافا نزد دباغی‌ شمعون‌ نام‌ روزی‌ چند توقف‌ نمود.‎۳۲ اما پطرس‌ در همه‌ نواحی‌ گشته‌، نزد مقدسین‌ ساکن شده‌ نیز فرود آمد. ۳۳ و در آنجا شخصی‌ اینیاس‌ نام‌ یافت‌ که‌ مدت‌ هشت‌ سال‌ از مرض‌ فالج‌ بر تخت‌ خوابیده‌ بود. ۳۴ پطرس‌ وی‌ را گفت‌: “ای‌ اینیاس‌، عیسی‌ مسیح‌ تو را شفا می‌دهد. برخیز و بستر خود را برچین‌ که‌ او در ساعت‌ برخاست‌.” ۳۵ و جمیع‌ سکنه‌ لده‌ و سارون‌ او را دیده‌، به‌سوی‌ خداوند بازگشت‌ کردند. ۳۶ و در یافا، تلمیذه‌ای‌ طابیتا نام‌ بود که‌ معنی‌ آن‌ غزال‌ است‌. وی‌ از اعمال‌ صالحه‌ و صدقاتی‌ که‌ می‌کرد، پر بود. ۳۷ از قضا در آن‌ ایام‌ او بیمار شده‌، بمرد و او را غسل‌ داده‌، در بالاخانه‌ای‌ گذاردند. ۳۸ و چونکه‌ لده‌ نزدیک‌ به‌ یافا بود و شاگردان‌ شنیدند که‌ پطرس‌ در آنجا است‌، دو نفر نزد او فرستاده‌، خواهش‌ کردند که‌ “در آمدن‌ نزد ما درنگ‌ نکنی‌.” ۳۹ آنگاه‌ پطرس‌ برخاسته‌، با ایشان‌ آمد و چون‌ رسید او را بدان‌ بالاخانه‌ بردند و همه‌ بیوه‌زنان‌ گریه‌کنان‌ حاضر بودند و پیراهنها و جامه‌هایی‌ که‌ غزال‌ وقتی‌ که‌ با ایشان‌ بود دوخته‌ بود، به‌ وی‌ نشان‌ می‌دادند. ۴۰ اما پطرس‌ همه‌ را بیرون‌ کرده‌، زانو زد و دعا کرده‌، به‌سوی‌ بدن‌ توجه‌ کرد و گفت‌: “ای‌ طابیتا، برخیز!” که‌ در ساعت‌ چشمان‌ خود را باز کرد و پطرس‌ را دیده‌، بنشست‌. ۴۱ پس‌ دست‌ او را گرفته‌، برخیزانیدش‌ و مقدسان‌ و بیوه‌زنان‌ را خوانده‌، او را بدیشان‌ زنده‌ سپرد. ۴۲ چون‌ این‌ مقدمه‌ در تمامی‌ یافا شهرت‌ یافت‌، بسیاری‌ به‌ خداوند ایمان‌ آوردند. ۴۳ و در یافا نزد دباغی‌ شمعون‌ نام‌ روزی‌ چند توقف‌ نمود

.

No comments:

Post a Comment